مهرنویس

.....ذره ای بودم و مهر تو مرا بالا برد.....

مهرنویس

.....ذره ای بودم و مهر تو مرا بالا برد.....

مهرنویس

یاحق

خوش امدی،زکجا می رسی بیا بنشین
بیا که می دهمت بر دو دیده جا ،بنشین

طبقه بندی موضوعی
پربیننده ترین مطالب
آخرین نظرات
نویسندگان

دست گرمی!

چهارشنبه, ۱۲ دی ۱۳۹۷، ۰۹:۵۰ ب.ظ


خیلی وقت است ننوشتم! نه در دفترم و نه در وبلاگ!

آن قدر ننوشتم که وقتی چند خط بیشتر می نویسم دستم درد می گیرد، وقتی هم که می خوانم نوشته هایم را،خوشم نمی آید!

حس خیلی بدی است!

اینکه الان دوباره دفترم را باز کردم و امروز را به نثر درآوردم و یا اینکه دوباره سراغ وبلاگ آمدم به خاطر تلنگر یک نفر است.

یک نفر که امروز به دانشگاهمان آمده بود و از ارزش نوشتن می گفت.

اولش خواسته یا ناخواسته از کیفیت نوشته هایش تعریف می کرد و اینکه دوستانش او را صاحب سبک می دانند!

اما لابه لای تعاریفش حرف های قشنگ دیگری هم زد! یاد یکی از اساتیدمان افتادم، وقتی شکایت کردیم که درس ها تکراری اند و بعضی اساتید حرفی برای گفتن ندارند گفت من این طور فکر نمیکنم!!! حتی اگر درس تکراری باشد آدم های متفاوتی دارند آن را ارائه می دهند و هرکس از زاویه دید خودش آن را بیان می کند، طوری که خودش درک کرده! پس می شود متفاوت! امکان دید مسائل از زوایای گوناگون را فراهم می آورد!

اما من دوست نداشتم این طور فکر کنم! آن قدر وقت های "عزیز" در کلاسهای مختلف با برخی نا استادان تلف شده بود که دلم نمی خواست قبول کنم حرف های استاد را!

امروز اما مجبور بودم گوش دهم به حرف های مهمان! می گفت" لازمه ی نوشتن خواندن است و منظور از خواندن، صرفا خواندن کتاب نیست! بلکه خواندن محیط پیرامون است،مهم ترین فضای خواندن فضای جهان است و کسی که می خواهد بنویسد باید اول بخواند محیط را!"


منظورش همان "خوب دیدن" بود! راست می گفت به نظرم! چقدر گاهی خوب نمی بینم! چقدر ساده از اتفاقات می گذرم!

حالا وقتی خوب ببینی، خوب فکر کنی در مورد دیده ها و بعد بنویسی تاملاتت را "عمیق" می شوی!

این بود که دلم برای نوشتن تنگ شد!

اما الان عجیب سخت است برایم نوشتن....





  • موافقین ۲ مخالفین ۰
  • ۹۷/۱۰/۱۲
  • ۳۹۷ نمایش
  • مهرنویس

تامل

خواندن

دست گرمی

عمیق شدن

محیظ

نوشتن

نظرات (۴)

نوشتن درمان است...

منم سختمه بنویسم دخترم و حس میکنم چقدر بده که دنسا و این فناوری داره خیلی چیزارو ازمون میگیره بدون اینکه بفهمیم
پاسخ:
من قبلا خوندم نوشته هاتو
اون سالنامه رو میگم
حیفه ننویسی دوست جان
  • ام شهرآشوب
  • شما بنویس،دستت گرم میشه
    پاسخ:
    چشم
    امیدوارم
    چقققد خوب گفتن مهمان دانشگاهتون ...
    واقعا همینطوریه!

    راستش منم خیلی وقت بود ک نوشتن تو وبلاگ برام سخت شده بود
    ب همون دلیلی ک از اینستاگرام هم اومدم بیرون! چون اصلا اینکه حرفهام، زندگی م و...رو با بقیه در میون بذارم استرس میگرفتم...
    اما غلبه کردم بهش خدا رو شکر
    گفتم اگه چرت و پرت هم نوشته باشی حق نداری حذفشون کنی ;-)  

    فکر میکنم نوشتن در درجه اول باعث خوداگاهی ادم میشه...و همین اضطرابت رو کم میکنه....برا همین می ارزه! هر چقدرم ک سخت باشه...البته بماند ک کم کم سختیش هم اسون میشه
    پاسخ:
    خیلی هم خوب...
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">