مهرنویس

.....ذره ای بودم و مهر تو مرا بالا برد.....

مهرنویس

.....ذره ای بودم و مهر تو مرا بالا برد.....

مهرنویس

یاحق

خوش امدی،زکجا می رسی بیا بنشین
بیا که می دهمت بر دو دیده جا ،بنشین

طبقه بندی موضوعی
پربیننده ترین مطالب
آخرین نظرات
نویسندگان

۱ مطلب در دی ۱۴۰۲ ثبت شده است

مدتی هست درگیر کاری هستم که مدت هاست فکرم را مشغول کرده، تا قبل از شروع کار بارها خودم را به بی خیالی زده ام، بارها تلقین کرده ام که برایم مهم نیست اصلا این مسئله، بارها الویت هایم را مرور کرده ام تا به خودم بفهمانم این آرزو یا شاید این خواسته فقط یک قسمت کوچکی از مسیر است که حتی پر می شود با جایگزین های مشابهش!

اما هیچ وقت کاملا قانع نشدم و برای همین، برای بستن این پرونده ی همیشه باز، برای رهایی ذهنم، برای ثابت کردن خودم به خودم دوباره شروع کردم این کار را.

وضعیت فعلی ام آن طور نیست که باید، یعنی با این روند به آنچه می خواهم نخواهم رسید، اما تلاشم را می کنم. 

شرایطم متفاوت تر از قبل است، زمانم محدودتر، انرژی ام کم تر. 

تمام خودم را برایش نگذاشته ام

و این برای من کمالگرا یعنی بد

و راستش نمی توانم تمامم را بگذارم

اما هم چنان آرام ارام تلاش می کنم

می دانم اگر خدا بخواهد می شود و اگر هم نخواهد... 

راستش دلم می خواهد که او برایم بخواهد و مقدرات خیر را در این مسیر برایم رقم بزند. 

فقط نوشتم که بماند به یادگار

که اگر موفق شدم هر لحظه که دیدم این پست را تذکری باشد که شاکرش باشم و اگر شکست خوردم با دیدنش دوباره مچاله شوم، اشک بریزم، در خود فرو روم و در نهایت دوباره بایستم و برایش تلاش کنم. 

محتاج دعایتان هستم دوستان

گفتم بدانید که اگر نمی نویسم، مشغولم، و قلمم خاموش فی الحال. 

ارادتمندتان

قربان معرفت و همراهیتان❤️

 

 

پ. ن

این نوشته را همان16 دی نوشتم اما پیش نویس نگه داشتم

حالا اما دوست دارم بگذارم که بماند

  • مهرنویس