مهرنویس

.....ذره ای بودم و مهر تو مرا بالا برد.....

مهرنویس

.....ذره ای بودم و مهر تو مرا بالا برد.....

مهرنویس

یاحق

خوش امدی،زکجا می رسی بیا بنشین
بیا که می دهمت بر دو دیده جا ،بنشین

طبقه بندی موضوعی
پربیننده ترین مطالب
آخرین نظرات
نویسندگان

۳ مطلب در آبان ۱۳۹۵ ثبت شده است

  • مهرنویس


حرفهای قشنگی می زنیم گاهی...
منطقی و قانع کننده...
آن قدر زیبا که بعضی وقتها در تنهاییمان، لذت می بریم از آن حرفها...
 از اینکه چقدر عاقل و فهمیده هستیم و چقدر می دانیم باید چه کنیم...
 
آن وقتهاست که به خودمان اجازه می دهیم برای همه نسخه بپیچیم و دیگران را از  به اصطلاح "چاه ضلالت" بیرون بکشیم...
همان وقت هاست که خیالمان از خودمان راحت می شود و حرفها و عقایدمان را مزه مزه می کنیم و باز غرق شوق می شویم از این افکار و صحبتهای زیبا و عاقلانه...


وقت عملش که می رسد اما...
اولش کمی آن حرفهای همیشگی را مرور می کنیم..
جوانب را که می سنجیم، می بینیم نخیر! سخت است عمل کردن به گفته ها....زحمت می خواهد... هزینه دارد...به نفعمان نیست...اصلا.. اصلا چون شرایط فعلی فلان است  نمی شود این کار را کرد...وگرنه من هنوز به حرفهایم معتقدم...
بعدش به دنبال یک دلیل توجیه کننده و زیبای دیگر می رویم تا نهایتا به مرحله "اصلا بی خیالش" می رسیم...
و این یک چرخه می شود در زندگی مان....یک چرخه ی تکراری بی حاصل و البته خجالت آور...
چرخه ی حرفهای قشنگ و اعمال زشت...
چرخه ی فراموشی انتخابی...
و این می شود که همیشه یک جای کار می لنگد...


...عمل کنیم به حرفهایمان....

...فقط حرف نزنیم...
...عمل کنیم به حرفهای خوب حتی اگر به نفعمان نباشد...



  • مهرنویس






چقدر بد است که خودت به چیزی دچار شوی که چندی پیش برایش لب می گزیدی و خود علیه السّلامت را از ارتکاب به آن مبّرا می دانستی....
عاملش را در دلت شدیدا سرزنش می کردی و از کارش تعجّب...
مگر می شود؟چه طور اصلا؟چطور دلش می آید؟واقعا که....(جملاتی که در ذهنت مزه مزه می کنی و از اینکه اینقدر فهیم و پاک هستی لذّت می بری)

ایّام می گذرد...

  تا اینکه یک روز خودت را می بینی در حالیکه مرتکب به آن اشتباهی....شاید حتی فراتر از آن...
آن روز شاید فراموش کرده باشی که روزی خودت بودی که همین کار را شنیع می دانستی....
بدتر از همه ی اینها آن است که توجیه کنی عملت را...بگویی من چون فلانم عیبی ندارد..اما او نباید....

بد چیزی است سرزنش کردن...
مواظب خودمان باشیم...

امام صادق سلام الله علیه : مَن عَیَّرَ مُؤمِناً بِذَنبٍ لَم یَمُت حَتّى یَرکَبَهُ

کسى که مؤمنى را براى گناهى سرزنش کند، نمیرد تا خودش آن گناه را مرتکب شود .

میزان الحکمة:  ح14854

پ.ن:

1. یادم هست قبلا این حدیث رو شنیده بودم...همون دفعه ی اول یک ترس تمام وجودم رو پر کرد....ترس از تکرار اشتباه دیگران...ترس از سرزنشهای بیخودی که داشتم....سرزنشهایی که اصلاحی به دنبالشان نبوده...این بار هم با دیدن این سخن دوباره همان ترس به سراغم اومد...



2.همون طور که نباید بیمار رو به خاطر بیماریش سرزنش کرد،بلکه باید مداوا کرد،گناهکار رو هم نباید سرزنش کنیم....بلکه تلاش کنیم برای اصلاحش....چون گناه هم نوعی بیماری هست.

  • مهرنویس