مهرنویس

.....ذره ای بودم و مهر تو مرا بالا برد.....

مهرنویس

.....ذره ای بودم و مهر تو مرا بالا برد.....

مهرنویس

یاحق

خوش امدی،زکجا می رسی بیا بنشین
بیا که می دهمت بر دو دیده جا ،بنشین

طبقه بندی موضوعی
پربیننده ترین مطالب
آخرین نظرات
نویسندگان

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «مامان شدم» ثبت شده است

حس گم شده

۱۵
مهر

 

اون قدر درد داشتم که نتونستم حس های  قشنگ و ماورایی دیگه ای که می گفتن رو تجربه کنم...

مثل هر مادر دیگه ای  از قبل به لحظه لحظش فکر کرده بودم... به اینکه چکار کنم، عکس العملم چی باشه، چطور خاطره سازی کنم و....

ولی همه چی اینقدر غیرقابل پیش بینی و سریع اتفاق افتاد که حتی یدونه ازون برنامه ریزی ها عملی نشد. 

گاهی تو این روزا خودمو سرزنش میکنم، بخاطر اینکه اونقدرا که بقیه میگن من کیف نکردم از اولین بار مامان شدنم... 

برای اینکه بغل کردنش برای اولین بار حس عجیب و عاشقانه ای نبود واسم... 

همه چی خیلی طبیعی و عادی بود و هست

نمیدونم... شاید من بلد نیستم...شاید بقیه مامانای عاشق تری ان... بیشتر مامان ان حتی😑

خلاصش اینکه این روزا خداروشکر می کنم بخاطر داشتنش، بغل کردنش و مادر بودن... 

از خدا میخوام هرکس دلش میخواد بچشه مادرشدن رو... 

ولی انگار همه چی خیلی سریع میگذره.... خیلی متفاوت تر از اون چیزی که فکر می کردم و بقیه می گفتن....

هنوز اون حس عاشقانه ی مادرانه رو ندارم

هنوز شاید گیجم

هر چند خیلی دوسش دارم و با دیدنش ذوق می کنم از ته دل..... 

ولی هنوز یه چیزی، یه حسی، یه حالتی کمه انگار..... 

 

#به_وقت_مادری

#حس_مبهم_مادری

#حس_گمشده

  • مهرنویس