مهرنویس

.....ذره ای بودم و مهر تو مرا بالا برد.....

مهرنویس

.....ذره ای بودم و مهر تو مرا بالا برد.....

مهرنویس

یاحق

خوش امدی،زکجا می رسی بیا بنشین
بیا که می دهمت بر دو دیده جا ،بنشین

طبقه بندی موضوعی
پربیننده ترین مطالب
آخرین نظرات
نویسندگان

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «تغییر» ثبت شده است

نون والقلم

۲۵
مرداد

جلال آل احمد یکی از پرکارترین نویسنده های ایرانی هست و دارای یک سبک خاص در نثر.
در این اثر تلاش می کند اوضاع سیاسی و اجتماعی جامعه خودش را با یک داستان بلند بازگو کند.
در واقع در این داستان جلال عملکرد برخی روشنفکران و قلم به دستان جامعه رو مورد انتقاد قرار داده.
وقتی کتاب را می خوانی با دوگروه روشن فکر  وقلم به دست اشنا می شوی(در این داستان دو میرزا بنویس هستند)،یک دسته کسانیکه با اعتقاد و عمل به اعتقادشان روزگار می گذرانند و در این راه به خاطر ایمانی که دارند با دشواریهای زیادی روبرو می شن و دسته ی دیگر که هیچ چیز به اندازه ی منفعت خودشان برایشان اهمیت نداره و حاضرند برای بدست اوردن یک موقعیت بهتر دست به هر کاری بزنند؛کتاب نکته ی جالبی رو یاد اور شده، اینکه این افراد در توجیه کار خودشون این طور می گن که:برای رسیدن  به یک هدف عالی باید از حمایت کسی که قدرت داره برخوردار بشن.
اما نکته ی قابل توجه این جاست که هر دو دسته خودشون رو مدافع ازادی میدونن.
نتیجه ای که جلال ال احمد از داستانش می گیره اینه که راه حل اصلی برای رفع این روند و حل نابسامانی ها و بی عدالتی های جامعه، خود مردم هستند و خودشون باید تلاش کنند تا به اگاهی و بینش کافی برسند و در نهایت سرنوشت خودشون رو تغییر بدن.
یعنی مردم تا به اون بینش و اگاهی لازم نرسند هیچ وقت نمی تونن وضع زندگی فلاکت بار خودشون رو تغییر بدن و این روشنفکران و متصدیان هم نمی تونن به دادشون برسن....
کتاب بسیار جالبی هست، اینکه می تونه واسه ی انسان دغدغه سازی بکنه، انسان رو به فکر فرو ببره و در نهایت به حرکت و تلاش برای روشن بینی و اگاهی مجبور کنه.
خیلی از صحبتهای یکی از این میرزا بنویسها که گفتم از سر اخلاص و عمل کار می کرد خواندنی و قابل تامله که در پستهای بعدی با عنوان نون والقلم قرار خواهم داد ان شاالله...

  • مهرنویس

"انسانهایی که به دنبال دیده شدن نیستند، بیشتر دیده می شوند..

انسان هایی که به دنبال شنیده شدن نیستند، بیشتر شنیده می شوند...

انسانهایی که به دنبال کسب تحسین دیگران نیستند، بیشتر مورد تحسین قرار می گیرند...

انسانهایی که به دنبال تحت تاثیر قرار دادن نیستند،بیشتر ما را تحت تاثیر قرار می دهند...

و بلاخره انسانهایی که به دنبال کسب تایید دیگران نیستند،بیشتر مورد تایید و پذیرش قرار می گیرند..."

"مسعود لعلی"

این جملات رو از کتاب " ما به دنیا امده ایم تا ان را تغییر دهیم" اثر مسعود لعلی نوشتم، نهمین مجموعه از سری کتابهای "شما عظیم تر از آنی هستید که می اندیشید".

خیلی وقت پیش خوندم این کتاب رو...

اما جملات بالا واقعا جملات طلایی هستند...بنده خودم به وضوح تحقق این نکته ها رو در روابط با اطرافیانم دیدم...

بعضی وقتها، زمانیکه با یک شخص روبرو می شی و باهم مشغول صحبت کردن ،اگر هیچ چیز رو نشه از شخصیت اون فرد فهمید و هر چقدر هم که دارای زوایای پنهان شخصیتی باشه و نخواد خود اصلیش رو نشون بده، یک نکته شخصیتی خیلی واضح و مبرهن نمایان میشه و اون میزان اقتدار و تاثیر پذیری یا تاثیر گذاری فرد هست...

برخی زمانی که صحبت می کنن قشنگ معلومه که چقدر برای حرفایی که میزنن فکر کردن و پای حرفشون می ایستند.... یعنی موضع گیری می کنن... نمیشه راحت درونشون نفوذ کرد.... یه جور اقتدار دارن...

برخی هم که باری به هر جهت.... یک حرفی میزنن ولی پایبند اون نیستند...در برابر افراد یکم قوی تر از خودشون حالا از هر لحاظ سریع می شکنن و تسلیم می شن....

تجربه حداقل به من نوعی ثابت کرده افراد دسته ی اول جذاب تر هستند،اعضای گروه روی این افراد حساب می کنند و برای نظراتش احترام قائلند...

امیدوارم سوء تفاهم نشه....منظور من از افراد دسته ی اول یک سری انسان لجوج و بی منطق نیست....کسی هست که حرف حق رو می پذیره و تلاش داره به حق برسه....به فکر اصلاح عقائدو افکار اشتباهش هم هست... اما در عین حال سست نیست....محکمه....

حرفی رو برای خوشامد دیگران نمی زنه....این خیلی نکته ی مهمیه به نظرم... اینکه اقاجان برای خوشامد دیگران نه حرف بزنی و نه حرف بنویسی ونه ....

این کتاب هم در رابطه با نظریه اقتدار صحبت می کنه و داستانهایی در مورد افراد تاثیرگذار و تاثیر پذیر داره...

این تاثیرپذیری می تونه از دو منبع باشه:1.افراد 2.شرایط و رویدادها

نویسنده معتقد هست: "این کتاب حکایت انسانهایی است که نه تنها مقهور و مغلوب افراد و شرایط نشده اند،بلکه توانسته اند با اتکا به ظرفیت ها ومنابع درونی خود،رهبری تغییرات مثبت و مفید را در دنیای خود و افراد جامعه بر عهده بگیرند و مظهر و نشانه ای باشند بر اراده انسانی و بیانگر این حقیقت که یک فرد دارای چه درجات بالایی از عظمت روان و زیبایی روح است."

باید دوباره بخونمش...

باید یاد بگیرم تواضع با خود کم بینی فرق داره...

گاهی همین به اصطلاح تواضعها خیلی به من ضربه زده...

باید یاد بگیرم برای خوشامد دیگران حرفی رو نزنم...دنبال دیده شدن نباشم....یاد گرفتنش شاید زیاد سخت نباشه....اما عمل بهش انصافا مشکله...

یا رب مددی



  • مهرنویس