جان و دل با اوست...
- ۱ نظر
- ۰۹ مهر ۹۵ ، ۱۷:۳۶
- ۶۸۳ نمایش
-من چه کار کنم از نماز خواندن لذت ببرم؟
-پس کی میخواهی ادم بشوی؟
-یعنی چه؟ لذت نبردن چه ربطی به ادم شدن دارد؟
-اگر کسی بخواهد ادم بشود باید در ابتدا با نفس خودش مبارزه کند و این کار در ابتدا لذت بخش نیست.
خداوند هم در ابتدا عبادتی را طراحی کرده و به تو پیشنهاد داده که از آن لذت نبری!
طبیعتا تکراری بودن نماز، لذتش را از بین می برد...خدا خواسته است که تو در جریان سختی ها و تلخی های این امر تکراری، آدم شوی، رشد کنی و بالا بروی.اگر در ابتدای راه بخواهی از نماز خواندن لذت ببری که رشد پیدا نمی کنی!!!!
اسم سایر اساتیدمان را از دانشجویی پرسید،او هم جواب داد استاد فلانی،استاد... و...
خیلی جدی گفت: از الان یاد بگیرید پیشوند دکتر را حتما در معرفی اساتیدتان قید کنید...
لذت می برد از شنیدن درجه تحصیلی اش...
لذتش مدام باد!!!!!
شاعری کتابی با عنوان "دکتربازی" منتشر کرد چند سال پیش...
خاک ایران یکسر از دکتر پر است
هرکه دکتر نیست نانش آجر است
ملک ایران سرزمین دکتران
اینقدر دکتر نباشد در جهان
شهر دکتر، کوچه دکتر، باغ دک
کبک دکتر، فنچ دکتر، زاغ دک
عابران هر خیابان دکترند
دانههای برف و باران دکترند
هم وزیران هم مدیران دکترند
بیشتر از نصف ایران دکترند
هرکه پستی دارد اینجا دکتر است
دیپلم ردیست، اما دکتر است
..
...
...
دکتر:))))نوشت:
1.من فکر می کنم زیاد جالب نیست انسان اینقدر حساس باشه که مثلا حتما دکتر صداش بزنن...مگر اینکه به دکتر بودن خودش شک داشته باشه :)))
2.البته نظر من در همه ی موارد یکسان نیست اما خب از طرز رفتار کردن و صحبت کردن برخی دکترهای محترم مشخصه که یک لذت خاصی می برن از اینکه دکتر صداشون کنی....و این زیاد خوب نیست به عقیده ی من...
3. دوستم نقدم کردند و گفتند:آدم این همه زحمت می کشه دکتری می گیره،پس حق داره لذت ببره از شنیدن این واژه و تاکید داشته باشه روی دکتر بودنش.
4.اصلا هر طور صلاحه...من میگم نباید زیاد در قید و بند این القاب و پیشوندها و... بود....چون از اصل قضیه دور میشیم...
بعضی حرفها چقدر می توانند شیرین باشند.......بعضی سرشار از انرژی و بامزگی.....و برخی تلخ و اشک آور.....
در این میان خنجرند برخی از حرفها....می برّند و تا اعماق وجودت فرو می روند.....
هرچه گوینده به تو نزدیک تر باشد، زخمش عمیق تر خواهد بود.....
هرچند حرفش حقیقت باشد....اما آدم دوست دارد برخی از حقایق را نشنود.....
اصلا شاید خود ان آدم آن حرفها را بداند.....شاید نخواهد تکرارشان را...شاید واقعا برایش آزار دهنده باشند.....
و در این بین......چقدر برخی راحت دل می شکنند....
گاهی آدم با تمام عظمتش چقدر زود شکسته می شود.....
حتی اگر زمخت ترین انسان هم باشی حساس می شوی و شکننده....
برخی حرفها مثل خنجرند...تیز و برّنده.....
درد دارد شنیدنشان...
حساس باشیم روی گفته هایمان....روی شوخی ها....خنده ی طرف مقابل گاهی صدای شکستن چیزی در درونش را خفه می کند.....
حتی واژه ها را با دقت انتخاب کنیم.....اگر افراد و انسانها برایمان مهم هستند...حتی اگر مهم نیستند....
خنجرهایمان را غلاف کنیم......