مهرنویس

.....ذره ای بودم و مهر تو مرا بالا برد.....

مهرنویس

.....ذره ای بودم و مهر تو مرا بالا برد.....

مهرنویس

یاحق

خوش امدی،زکجا می رسی بیا بنشین
بیا که می دهمت بر دو دیده جا ،بنشین

طبقه بندی موضوعی
پربیننده ترین مطالب
آخرین نظرات
نویسندگان

خوش خیال

چهارشنبه, ۱۲ بهمن ۱۴۰۱، ۱۱:۳۱ ب.ظ

می دانم که دنیا دار ابتلا و ازمایش است  و آدمی را رهایی نیست ازین ها، ولی خسته ام. ناشکر هم هستم. مدتی هست که ذهنم، جسمم، روحم و جانم درگیر است. در این مدت اتفاقات شادی آور و خوب هم قطعا افتاده، اما گاهی مثل امشب که باز دلم شکسته دلم می خواهد فقط تلخی ها را مرور کنم و اشک بریزم برای خودم. نشخوار این ها قطعا فایده ای ندارد و فقط انرژی روانی ام تحلیل می رود. اما دلم می خواهد.... و من به حرف دلم گوش می دهم...

فردا حتما سبک ترم و شاید اصلا این پست را پاک کنم. ولی الان دلم سخت نوشتن و گفتن می خواهد. 

وقتی تا این حد دلگیرم بیشتر سراغ شعر و تک بیت می روم. 

دنبال حرف دلم با سوز بیش تر می گردم. قطعا من اولین نیستم و قبل از من آدم خوش ذوقی سوخته و این سوختن را به بهترین شکل قالب زده با شعر.... گاهی همین طور می خوانم و ته دلم به درک شاعر دمت گرمی می گویم و دوباره صورتم گرم می شود و خیس از اشک ها... شاعر ها خوب همدم و همدل می شوند در تنهایی.

امشب که دوبار تفال زدم و آخر سر هم راضی نشدم و با حافظ هم قهر کردم، داخل تنها کانال شعری که دارم رفتم و دیدم چقدر شرح حال من است انگار:

نوش هر که حالش چون من است👇

من از جهان چه خواستم؟

 

کمی نشستن و به ماه و آسمان نگاه کردن

 

و کمی دویدن و به قله‌های دورها رسیدن

 

و کمی سکوت کردن و صدای کائنات را شنیدن

 

و کمی از عشق گفتن و شنفتن و

 

کمی رهایی و شُکوهِ آشنایی و کمی سفر...

 

من از جهان چه خواستم؟

 

کمی خیالِ خوش، نه بیشتر...

 

نرگس_صرافیان_طوفان‌

  • مهرنویس

تنهایی

خسته ام

خیال خوش

دلشکسته

دنیا

نظرات (۶)

ما دو تا مادر و دختریم که دور از هم افتادیم اما انگار حال دل و قلبمون یکیه....

غم و ناراحتی دور باشه ازت دخترم❤

پاسخ:
ممنون
از تو هم🌸

الهی غم درد و رنج و چیزهای بد ازت دور باشه عزیزم 

پاسخ:
چه خوشحال شدم دیدمت
ممنون

سلام ممنون که فقط کانال شعر ما رو داری تو شعرها😄

 

خب الان چند روز گذشته و حتما رو مود ناراحتی نیستی

بعضی ناراحتی ها فقط همون شب ها هستن میان و میرن

گاهی شده اون شب ها ساعت ها جملات تلخ و سنگین میخوندم و بدتر گریه میکردم

و درک میکنم

تو شرایط مشابه ت بودم 

من قبل این مرحله سر شدگی که الان توش هستم خیلی اینجوری میشدم

الان تو این 11 ماه نه دیگه

این حس ها سراغم نیومده

شایدم آرامش قبل طوفان باشه

پاسخ:
سلام، قربانت
اره دقیقا،فردا صبحش عین خیالت نیست گاهی، گاهی هم حوصله نداری ادامش بدی. 
11 ماه؟ امیدوارم اگه غم میاد سراغت یه جور خوب تخلیه بشی از نظر روانی و قورتش ندی
  • مامان دوقلوها
  • چقدر احساس تلخی. گاهی آدم اینطوری میشه ،فقط مهم اینه نزاری زیاد تو این حال بمونی ،هرجور شده بیای بیرون ،دنیا و همین دگرگونی احوال.

    الان چطوری 😉😘؟

    پاسخ:
    اره...
    خدا روشکر خوبم
    این زلزله ها حس ترس بهم دادن فقط
  • یک مسلمان ...
  • پست رو پاک نکنید. حال بد هم جزو زندگیه. همونطور که حال خوب.

     

    داشتم فکر می کردم چیکار میشه کرد اینجور مواقع. کنار اون شعر خوندنی که گفتین، شاید گوش سپردن به حرفای یه عالم الهی خیلی می تونه طوفانِ دل رو آروم کنه. مثلا اتفاقی جستجو کنید و یه کلیپ صوتی از جناب الهی قمشه ای گوش بدید یا علی صفایی یا...

     

    +

    https://bayanbox.ir/info/3760875262309890314/نفس-ما

     

    پاسخ:
    ممنون از پیشنهاد خوبتون، صوت رو هم گوش دادم و استفاده کردم. متشکرم
  • بادبادک قرمز
  • جالب بود

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">